یه مامان با کلاس!!!!!!!!!!!!
دیروز خیلی شیک و جدی بعد از شرکت رفتم فروشگاه و هرچی دلت می خواست برداشتم کمپوت گیلاس شکلات تلخ ماست لواشک ..... بعدش هم خیلی باکلاس عابر بانک باباجونت رو که دستم بود دادم به صندوق تا از حسابش کم بشهههههه فقط مامانی شب حالم دوباره بد شد از بوی استانبولی خودم -که همه عاشقشن- داشتم بالا می آوردم بابا جونت قاطی کرده بود می گم تو حالت خیلی بده چرا اینجوری می شی من وقتی می بینم و نمی تونم کاری برات بکنم از خودم متنفر می شم اعصابم خرد می شه بعد از زایمان برو تموم کن دیگه این فندوق اولی و آخری باشه ............ منم با این حال خراب و تنگی نفس فقط لبخند می زدممممممممم الهی ................. فندوقی فدات ...
نویسنده :
مامانی مریم
11:41