فندوووووووووووقفندوووووووووووق، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 29 روز سن داره

فندوووووووق

ای وروجک شیطووووووون

مامان جون عزیزم گلم داری چیکار می کنی؟ دو روزه به ازای هر چیزی که می خورم بالا میارم دندونمم که درد می کنه دیشب وقتی تموم سوپی که خورده بودم رو بالا آوردم یه عالمه گریه کردم می دونم دارم غر می زنم می دونم ... ولی به خدا حالم خوب نیست فندوووووق جونم یه کوچولو رحم کن مامان جون یه کوچولو...   ...
10 دی 1390

بچه ی خوووووووووووب

پنجشنبه صبح که داشتم می اومدم شرکت ، تو تاکسی دوباره حس کردم دارم بالا میارم آروم گفتم : مامانی الان نه تورو خدا بذار برسیم شرکت بعد هی بالا و پایین بپرررررررررررررررر بعد تو کوچولوی ناز فندوووووووق عزیزم گوش کردی ................ رسیدیم شرکت بعد ............... منم که قرار نیست همش سرت غر بزنم ، برگشتنی به عنوان جایزه که حرف گوش کرده بودی یه کفش خوشگل قرمز سایز 14 که فکر کنم تا 2 ماهگی فقط اندازه ات بشه برات کادو گرفتم بعله دیگههههههههههههه ... خب فندووووووووووق خوب و حرف گوش کنی بودی مامانی ...
4 دی 1390

آی دندونمممم

آی دندونمممممممم وای دندونمممممممم خیلی دندونم درد می کنه وروجک جون به خاطر جنابعالی دندونپزشکی هم نمی تونم برم آی دندونمممممممممممممم   ...
4 دی 1390

مامان جون ببخشید!

فندوق جونم عزیزم دوشنبه و سه شنبه ممیزی داشتیم میدونم تو نمی دونی ممیزی چیه فدات شم ولی خیلی سرم شلوغ بود ... بلاخره دیروز تموم شد خدا رو شکر خوب بود امروز دوباره برگشتم پیشت ............ میدونم تو این چند روز خیلی اذیت شدی منو ببخش گلم میدونم این چند روز بهت سخت گذشت ببخشیددددددددددددددددددد   دوستت دارم    ...
30 آذر 1390

شب یلدا

مامانی شب یلدا حسابی آبرومو بردی!!! خونه مامان جون فاطمه (مامان بابایی) مهمون بودیم قرمه سبزی گذاشته بود تازه از سفره کنار کشیده بودم که .................. تمام دستشویی کثیف شد ، اولین بار بود که اینقده بالا آوردم بابایی بنده خدا دستشویی رو شست خیلی خجالت کشیدم خانواده عمو مصطفی اینا هم بودن مامان جون خندید و گفت : یه قاشق گذاشتی بمونه مریم جون!!!!!!!!!!! الهی فدات بشم شیطوووووووووووون     ...
30 آذر 1390

دخترخاله نرگس

نرگس جون دختر خاله ات فندوووووقی یه دخمل چشم طوسی سفید و تپل که 8 سالشه خیلی ناز و خوشگله از 5 شنبه خونه ما بود با مامانش (خاله ات) با پول ماهیانه اش رفته بود واست دوتا سرهمی ، یه لباس خوشگل آبی ، یه جوراب آبی که روش عروسک داشت و یه کلاه گرفته بود!!!   الهی ........ قربونش برم خیلی هم ذوق می کرد و اسم هزار تا وسایل رو برد که دیده و خوشش اومده و منتظر ماهیانه بعدیشه که اونا رو برات بخره!!! الهی ............ فدای دوتاتون بشم     ...
23 آذر 1390

مامان بیا جیش دارم ....

مامان بیا جیش دارم فوریه خیلی کارم  لگن بیار زود برام تا خیس نشه شلوارم فیل به این بزرگی لگن به این کو چیکی پاهاش چه چاق و گنده ست این آقا فیل خیکی! زرافه خیلی نازه پاهاش چقدر درازه ناراحته چون که نیست لگن براش اندازه خط خطیه گور خر از نوک پا تا به سر باید بشینه روی یک لگن بزرگتر این سگ ما خال خالیست خال های او قهوه ایست  خودش باید بدونه که جاش رو این لگن نیست مرغک پا حنایی بخون تو قد قدایی روی لگن نشستی به چه پری چه پایی! آهای آهای آقا موش که هستی خیلی باهوش  لگن برات بزرگه نیفتی یک دفعه توش! خرس سفید خسته روی لگن نشسته باید بلندشه از جاش درٍ خونه رو نبس...
20 آذر 1390