معجزه براي دختر عزيزم
ي اتفاق وحشتناك....ي غيره منتظره ي بدددد
وقتي در حموم قفل شد و من و دخملي مونديم داخل حموم ساعت دوازده بود و وقتي بابا مجيد در رو واسمون باز كرد شش و نيم عصر!
دخترم منو براي تموم ساعاتي ك ميترسيدي ببخش
ولي امروز معجزه ي خدا رو ديدم ك ب تو رسيد عزيزم
معجزه در دستاي تو بود وقتي اشكاي منو باك ميكردي و ميگفتي:گريه نكن در خيلي دختره بدّي يه ك باز نميشه دوسش نداريممم
معجزه وقتي بود ك من اشكاي تو رو باك ميكردم و تو زودي تو بغل من اروم ميشدي
معجزه يعني برخلاف حموم هاي قبل ك دو سه أسباب بازي ميبردي امروز ي سبد أسباب بازي بردي حموم و كلي سركرم شدي
معجزه ارامش غيرباور تو بود
معجزه زماني رخ داد ك برخلاف روزهاي قبل بابا مجيد ساعت ٤زنگ زِد و ......نگران شد و زود اومد
معجزرو كنار تو تجربه كردم فرشته ي نازنينم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی