فندوووووووووووقفندوووووووووووق، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره

فندوووووووق

یه جمعه با فندوووووووقی

فندوووووووووووق 10 هفته شد امروز یک سوم راه رو طی کردیم عزیزم دیروز خیلی شیطون شده بودی 2 بار بالا آوردم دیگه تا بابا مجید بیاد داشتم میمردم بنده خدا ساعت هشت رسید و آماده شدیم بریم شام بیرون رفتیم پیتزا سفارش دادیم آقای گارسون گفت: تازه نامزد کردید؟ بابا مجید خندید و گفت: نه آقااااااااااا دو ساله سرخونه و زندگیمونیم بچه ام داره بدنیااااااااااا میاد!!! پیتزا رو که خوردیم برگشتیم خونه تازه لباسامو تعویض کرده بودم که یهویی ........................... حتی نذاشتی یه لقمه هم بمونه!!!!!!!!!!! به بابات گفتم فقط بیاد بیرون می دونم چیکارش کنم الهی قربونت برم تو پس چی دوس داری؟ هرچی می خورم که پس می فرستی عز...
16 دی 1390

فندووووق 27 میلی متری مریمممممم

این روزهای آخر سال خیلی حوصله ندارم همیشه همین جور بودم ... روزای آخر سال گویا باتری منم تموم می شه و روز شماری می کنم برای بوق پایان سال بابا مجید هم این روزها سرش حسابی شلوغه و زیاد نمی بینمش و زود به زود دلتنگش می شم ولی وقتی یادم می افته که تو پیشمی دلم آروم می گیره خدا رو شکر که امسال تو رو دارم فندوووووووقی انگیزه ی من تو این روزای آخر سال هستی خدا رو شکر که تو رو دارم خدا رو شکر که تو وجودم هستی  گرچه این روزا انقدر بالا میارم و حالت تهوع دارم که گاهی باهات دعوا می کنم ولی هر لحظه خدا رو شکر می کنم که دارمتتتتتتتتتت خدایا بابت فندوووووق کوچولوی 27mm ازت هزاران بار مم...
15 دی 1390

اولین سونوی فندوووق

موسسه رادیولوژی و سونوگرافی مرکزی فردیس تاریخ پذیرش: 1390/10/10 کد پذیرش: 45918 سونوگرافی بارداری تصویر یک ساک حاملگی با جدار صاف و موقعیت طبیعی حاوی Single Alive Embryo & Yolk Sac در رحم مشاهده شد. ضربان قلب و حرکات جنین و میزان آمنیوتیک طبیعی است. سن حاملگی به روش CRL: 27mm حدود 9/5WK میباشد. نکته پاتولوژیک در اطراف ساک دیده نشد. ...
10 دی 1390

ای وروجک شیطووووووون

مامان جون عزیزم گلم داری چیکار می کنی؟ دو روزه به ازای هر چیزی که می خورم بالا میارم دندونمم که درد می کنه دیشب وقتی تموم سوپی که خورده بودم رو بالا آوردم یه عالمه گریه کردم می دونم دارم غر می زنم می دونم ... ولی به خدا حالم خوب نیست فندوووووق جونم یه کوچولو رحم کن مامان جون یه کوچولو...   ...
10 دی 1390

بچه ی خوووووووووووب

پنجشنبه صبح که داشتم می اومدم شرکت ، تو تاکسی دوباره حس کردم دارم بالا میارم آروم گفتم : مامانی الان نه تورو خدا بذار برسیم شرکت بعد هی بالا و پایین بپرررررررررررررررر بعد تو کوچولوی ناز فندوووووووق عزیزم گوش کردی ................ رسیدیم شرکت بعد ............... منم که قرار نیست همش سرت غر بزنم ، برگشتنی به عنوان جایزه که حرف گوش کرده بودی یه کفش خوشگل قرمز سایز 14 که فکر کنم تا 2 ماهگی فقط اندازه ات بشه برات کادو گرفتم بعله دیگههههههههههههه ... خب فندووووووووووق خوب و حرف گوش کنی بودی مامانی ...
4 دی 1390

آی دندونمممم

آی دندونمممممممم وای دندونمممممممم خیلی دندونم درد می کنه وروجک جون به خاطر جنابعالی دندونپزشکی هم نمی تونم برم آی دندونمممممممممممممم   ...
4 دی 1390

مامان جون ببخشید!

فندوق جونم عزیزم دوشنبه و سه شنبه ممیزی داشتیم میدونم تو نمی دونی ممیزی چیه فدات شم ولی خیلی سرم شلوغ بود ... بلاخره دیروز تموم شد خدا رو شکر خوب بود امروز دوباره برگشتم پیشت ............ میدونم تو این چند روز خیلی اذیت شدی منو ببخش گلم میدونم این چند روز بهت سخت گذشت ببخشیددددددددددددددددددد   دوستت دارم    ...
30 آذر 1390

شب یلدا

مامانی شب یلدا حسابی آبرومو بردی!!! خونه مامان جون فاطمه (مامان بابایی) مهمون بودیم قرمه سبزی گذاشته بود تازه از سفره کنار کشیده بودم که .................. تمام دستشویی کثیف شد ، اولین بار بود که اینقده بالا آوردم بابایی بنده خدا دستشویی رو شست خیلی خجالت کشیدم خانواده عمو مصطفی اینا هم بودن مامان جون خندید و گفت : یه قاشق گذاشتی بمونه مریم جون!!!!!!!!!!! الهی فدات بشم شیطوووووووووووون     ...
30 آذر 1390